دوست دارم...
یه دنیا فاصله ست بین کسی که با قرص خوابش میبره با اون کسی که با یه اس ام اس "دوستت دارم" میخوابه...
ﺗﻨﻬــﺎﯾﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﯿــﻦ ﺁﺩﻣــﺎﯾﯽ ﺑـﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﻭﻟــــــﯽ ﮐــﻨﺎﺭ ﺩﻟﺘﻨﮕﯿﺎﺕ ﻧﯿـــــﺴﺘﻦ
یه دنیا فاصله ست بین کسی که با قرص خوابش میبره با اون کسی که با یه اس ام اس "دوستت دارم" میخوابه...
تنــــها چنـد قدم مـــانده بود برســــم به تـــــــو....
اگر این خــواب لعنتــی دیــشب ادامــه داشــت
حکایت من،حکایت کسی بودکه عاشق دریابوداماقایق نداشت
دلباخته سفربوداماهمسفرنداشت
حکایت کسی بودکه زجرکشیدامازجه نزد
زخم داشت اماننالید
گریه کردامااشک نریخت
حکایت کسی بودکه پرازفریادبوداماسکوت کردتاهمه صداهارابشنود...
یه وقتایی هست که هی بیدار میمونی با خودت میگی :
الانه که زنگ بزنه
الانه که اس بده
الانه که …
و همین روال ادامه پیدا میکنه تا زمانیکه باورت میشه واقعا رفته …
زن که باشی
عاقبت یک جایی ، یک وقتی
دلت اهلیهِ یک نفر می شه ..
و دلت ،
برای نوازش هاش تنگ می شه ؛
حالا که تمام راه را آمده ام
حالا که تا تو هیچ نمانده
چقدر دیر خدا یادش آمد
که ما قسمت هم نیستیم .....
خیلی ها نفرین میکنن ...
تلافی میکنن...
اما نه ...
نفرین من ...
الهی اونی که دوستش داری تنهات نذاره ...
تلافی من ....
میرم تا به اون برسی ... سره راهت نباشم ...
راستی ... قد من دوست داره ...؟
بعضي حرفا رو نمي شه گفت،بايد خورد!!
ولي بعضي حرفارو،نه ميشه گفت،نه مي شه خورد!
مي مونه سردل!
ميشه دلتنگي!
ميشه بغض!
... ميشه سكوت!
ميشه همون وقتايي كه خودتم نمي دوني چه مرگته!!!!!!
دلم كسي را ميخواهد كه نابينا باشد خط بريل بداند...
فصل به فصل تنم را بخواند بازي هاي ادبي ام را كشف كند...
دستش را بگيرم بازو به بازو دنيا را برايش تعريف كنم چشمش شوم و تمام زشتي هاي جهان را برايش از قلم بياندازم...
شده بعضی وقتادیگه دوستش نداشته باشی؟...
به خودت میگی اصلاواسه چی دوستش دارم؟...
مگه کیه؟مگه واسم چکارکرده؟...
مگه چی داره که ازهمه بهترباشه؟...
اصلامن که خیلی ازاون بهترم...
بعدبه خودت میخندی که اصلاواسه چی اینقدرخودت واذیت کردی!...
یهویه چیزی یادت میاد...
یه چیزخیلی کوچیک...
یه خاطره...
یه حرف...
یه نگاه...
وبعد...
همین...
همین کافیه تابه خودت بیای واطمینان پیداکنی که نمیتونی فراموشش کنی...!!!
گاهی فقط گاهی خودت را به جای عشقت بگذار تازه شاید فقط شاید دریابی که چقدر دلتنگی هایش زیاد است
نه
تو دروغگو نیستی
من حواسم پرت است!
گفته بودی دوستم داری بی اندازه
خوب که فکر می کنم
تازه می فهمم که “بی اندازه” یعنی چه!
گاهی وقتا دوست دارم خدا بیاد پایین دستامو بگیره و اشکامو پاک کنه و بهم بگه ادما اذیتت کردن؟بیا پیش خودم...
احساس خوبیه وقتی یه نفر دلتنگت میشه...
احساس بهتریه وقتی یه نفر عاشقت میشه.....
اما بهترین احساس اینکه که بدونی یه نفر هیچ وقت.....
فراموشت نمیکنه.....
امشب از آن شب هایی است که
دلم هوای آغوشت را کرده
افسوس
که جز پاهای بغل کرده ام مهمان دیگری ندارم
دردم یکی دوتا نمیشه ......
دلم از تو جدا نمیشه .....
تو بیوفا بودی که رفتی ....
گفتی خداحافظ همیشه ....
صدات کردم تو گوش نکردی ..
به گریه اعتنا نکردی ....
تو چشمه تو بهتر زمن بود ......
اما چه اشتباهی کردی .......
تو اومدی دل بردیو دل سوختی .....
تو بیوفا بودن به من اموختی .....
اما سینه هنوز به عشقت چاک ....
دلم برای دیدنت هلاک .....
دلت تنگ یک نفر که باشد ،تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد،
و
لحظه ای فراموشش کنی فایده ندارد
تو دلت تنگ است...
دلت برای همان یک نفر تنگ است...
تا
نیاید...
تا
نباشد...
تو هنوز دلتنگی
امروز معلم عشق گفت :
دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند !
مگر اینکه یکی از آنها خود را بشکند .
گفتم : من خودم را شکستم پس چرا به او نرسیدم ؟
لبخند تلخی زد و گفت :
شاید او هم به سوی خط دیگری شکسته باشد …..
چقدر دورتر از احساسم ایستاده ای!
آنجا که تو ایستادی صدای مرا هم نمیشنوی....
چه برسد به دلتنگی!!!
من..
عاشق نيستم..فقط گاهي حرف تو كه ميشود..دلم مثل اينكه تب كند....گرم و سرد ميشود..
اب ميشود... تنگ ميشود..
اين عشق نيست..هست???
شمــردن بلــد نیستــم ،
امــا تا دلت بخــواهد دوست داشتــن بلــدم ،
یک وقتهــایی هــم می شــود که
یکــی را ، دو بــار دوست داشتــه باشــم ...
گفتند عینک سیاهت را بردار
دنیا پر از زیبایست!!!
عینکم را برداشتم....
وحشت کردم از هیاهوی رنگها
عینکم را بدهید
میخواهم به دنیای یک رنگم پناه ببرم
چقدرصبورشده ام اینروزها,چقدربزرگ شده ام اینروزها,دیگربرای نبودت اشکی ندارم,دیگرازدردچشم خواب ندارم وازدرددل تاب ندارم,چقدمنتظرم وعاشق,چشم به راه وخسته,(خدایامرادریاب)چقدرتنهایم واسیر,اسیرعشقی ک نبودش مرامیکشدوبودنش مراب اوج میبردامانیست,چقدسخت است عاشقی وچقدسخت تراست نبودعشق,چقدرعاجزم ازنبودت عشقم!(خدایامرادریاب).................../........//......
غروبا دلم ميگيره، عكسشو بغل مي گيرم
هنوزم مثل قديما، واسه ي اشكاش مي ميرم
هنوزم واسم سواله، كه چرا تنهام ميذاره
من دارم اينجا مي ميرم، اما اون دوسم نداره..
مخاطب خاصی ندارد نوشته هایم اما تا دلت بخواهد همدرد دارد داغِ تمامِ نوشته هایم ............
گاهى نیاز دارى به یه آغوش بى منت که تورو فقط و فقط واسه خودت بخواد که وقتى تو اوج تنهایى هستى با چشماش بهت بگه… هستم تا هستی …
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر
پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!
دلــَم میخـواهد جـا خـوش کنــَم
در دنـج تریــن جای ِ کافــه ای
سیــگار پشـت ِ سیـگار دود کنـَم و
کـَکـَم هم از رفتـنَش نگــَزد ...
بعــدتــرش یـِک فنجــان قهــوه ِ تلــخ ِ تلــخ سفـآرش بدهَم و
با تلــخی ِ وجــودم سـَر بکـِشَم ...
بعــدَش کـه تلخــی تمــام ِ وجـودم را گرفـت ,
اشــک هایـَم را پـآک کنــم و
آن لبخنــد ِ تظاهـُر آمیز را بزنــم و
کافــه را تــَرک کنــَم ...
گاهی وقتا توی رابطه ها نیازی نیست طرفت بهت بگه : بـــــــــــــرو !
همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره ... همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی... همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه... همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه و همین که حضور دیگران توی زندگیش پر رنگ تر از بودن تو باشه ...
هزار بار سنگین تر از کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه!!!
پس برو قبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی...!
سرنوشت تصمیم میگیرد که تو در زندگی با چه کسی ملاقات کنی اما تنها قلب توست که می تواند تصمیم بگیرد چه کسی در زندگی تو باقی میماند.